عاشقانه 1
مثل آن مسجد بین راهی…تنهایم هرکس هم که می آید مسافر است میشکند… هم نمازش را. هم عهدش را هم دلم را… …و می رود…. به کوه گفتم عشق چیست؟ لرزید. با اشکتمام کوچه را تر کردم وقتی که شکست بغض تنهایی من وابستگی ام را به تو باور کردم زندگی زیباست، زشتی های آن تقصیر ماست،
در مسیرش هرچه نازیباست آن تدبیر ماست!
زندگی آب روانی است روان می گذرد،
آنچه تقدیر من و توست همان می گذرد
آنجا که توئی ، رهگذری نیست مرا جز دوری تو غم دیگری نیست مرا
خواهم که به جانب تو پرواز کنم حیف است که هیچ بال و پری نیست مرا . . .
رفتی و ندیدی که چه محشر کردم
www . night Skin . ir |